دیکشنری
داستان آبیدیک
broad shoulders
bɹɑd ʃoldəɹz
فارسی
1
عمومی
::
نیرویباربری یا طاقتتحمل مسئولیت، شانههای پهن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BROAD BASED
BROAD BEAN
BROAD BRIMMED
BROAD DAY LIGHT
BROAD DAYLIGHT
BROAD ENTERTAINMENT PLATFORM
BROAD FACTOR
BROAD GAUGE
BROAD IN THE BEAM
BROAD JUMP
BROAD LEAFED
BROAD LEAVED
BROAD MINDED
BROAD MONEY
BROAD SHOULDERED
BROAD SHOULDERS
BROAD SPECTRUM ANTIMICROBIAL
BROADAX
BROADAXE
BROADBAND
BROADBAND ACCESS
BROADCAST
BROADCAST AND CONVERGECAST OPERATIONS
BROADCAST INSTRUCTION
BROADCAST MEDIA
BROADCAST SPECTRUM
BROADCASTER
BROADCASTING
BROADCASTING PROTOCOL
BROADCASTING RANGE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید